Tuesday, May 22, 2007
Saturday, May 19, 2007
تازگيها متوجه يه تغييراتي در درون خودم شدم
خيلي آروم تر از قبل شدم
اما يه وقتهايي هم بدجوري از كوره در ميرم
خيلي زودرنج شدم
با كوچكترين حرفي از اطرافيانم اشكم درمياد
پوشيدن لباسهاي روشن برام سخت شده
حوصله ي گوش كردن به موسيقي هايي كه قبلا" خيلي دوست داشتم رو اصلا" ندارم
دوست دارم همه جا آروم و ساكت باشه
حوصله ي كارهاي درسيم كه همين طوري مونده رويهم رو ندارم
بايد تا آخر تابستون سه تا تحقيق تحويل بدم اما اصلا" نمي تونم سراغشون برم
دوست دارم همه ي روز رو همين طوري بگذرونم
بدون هيچ دغدغه اي
اما ذهنم آشفته است
خوابم در طول روز خيلي بيشتر از قبل شده برعكس شبها كه بيشترشو بيدارم
يه چيزي رو خوب مي فهمم
اينكه يه بي نظمي و آشفتگي كل زندگيم رو دربر گرفته
اما نمي دونم باهاش چي كار كنم
همش دوست دارم يكي باشه كه كمكم كنه
همراهيم كنه تا از اين وضعيت دربيام
اما بقيه همش به جاي اينكه همراهيم كنند همش از اينكه هيچ كاري براي درست شدن زندگيم انجام نمي دم ازم انتقاد مي كنن
گاهي هم سرزنش
اما هيچ اصلا" ازم نمي پرسن كه چه ته؟
تنهايي هام بيشتر شده
حوصله ي بيرون رفتن با دوستام رو هم ندارم
ازشون فاصله مي گيرم
حتي حوصله ي خريد رفتن براي خودمم ندارم
موهام رو ناخن هام رو كوتاه كردم
حوصله اونا رو هم نداشتم
از اين وضعيت اصلا" خوشم نمياد
اينطوري بودن رو اصلا" دوست ندارم
اما خوب..همش مي گم بايد بگذره
به خودم مي گم درست مي شه
اما چطوري؟
دلم براي اوني كه بودم تنگ شده
..
.
اما خيلي بد كه آدم اينقدر غر بزنه
آره خيلي بده
اما گفتي: آدم
.
Posted by Mahsa Sakaki at 10:51 AM 2 comments
Thursday, May 17, 2007
Posted by Mahsa Sakaki at 1:36 AM 3 comments
Wednesday, May 16, 2007
آنقدر كوچك نبودم
كه در مشت هايت مچاله شوم
و تو آنقدر بزرگ نبودي
كه بتواني تا ابد در قلبم جاي گيري
مي دانم!
تو راست مي گفتي
من چيزي نداشتم برايت
جز عشق
و تو
تو هم چيزي برايم نداشتي
جز تباهي
.
.
(برگرفته از حضور خلوت انس)
Posted by Mahsa Sakaki at 12:15 AM 2 comments
Tuesday, May 15, 2007
Wednesday, May 9, 2007
Monday, May 7, 2007
Posted by Mahsa Sakaki at 1:56 AM 1 comments